شـرح اعـتیـاد ( قـصیـده )

یـکـی گـسـتـرانـدش بـسـاط اعـتـیـاد
بچـسبانـد به وافور و سنجاق ، مواد

نـشسـت بـهـره جـویـد ز دود و دمـی
ز مـنـقـل ، زغــال روی آتـش نـهـاد ..

گـداخـت و آذریـن گـشـت و ســرخ !!
گذاشـت روی حُـقّـه چو هُـرتـش بداد

لـب و لـوچـه چـسبیـدهٔ ‌سیـخ و لـول
چـو لاسـتیک بُـوَد وصل بر پُمپ‌ بـاد

گرفت‌ دودبه‌دود ، کام بکام پشت‌ هم
سِـتانـد با دو پُـک حال کیفـور و شاد

چـو درد خـمـاری پـریـد از سـرش ..!!
بـشـد نـشـئـه و شـد بـدر وضـع حــاد

سـرانجام به‌ پایان رساند کار خـویش
بـسـاط را غـلافـش بـکـرد بـی‌ســواد

گذشـت چنـد صـباحی از این اتّفاق ..
نـبــود روز خـوبـی چــو وفـق مـراد !

تـب و لـرز سـراغـش بـیامـد ، چـنان :
گـرفـت ؛؛ درد مــخـمـوری ازدیــاد ..!

تـوانـی نداشـت و دگـر گـشتـه بـود :
دو دسـتـش چـو بـازار خـالـی کـسـاد

زر و زور ، نـمـانـده بـه دسـتـش دگــر
سـر اعـتیـاد و مـواد ؛ رفـت به بـاد ..

بـلایـی ســر خــویـش بـیــاورده‌ای :
کـه جبـران ، بـه سـاده مـیـسّـر مـبـاد

کـس و نـاکـسان بـنگـرنـد ؛ می‌کننـد :
گـهـی مـسـخـره یـا گـهـی .. انــتـقـاد

چنین عـادت شوم نه مشکل‌گـشاست
فـقط سـوی تـو درب مـشکـل گـشـاد

نه افسانه نیست این قصیده ،‌ بسی :
حـقـیـقـت نـهـفـتــه درونـش زیــاد ..

چه تریـاک و شیشـه چه گـرد و غـبار
( فـلـج مـیکـنـد ، چـرخـهٔ اقـتصـاد )

غنی را فقیـر ساخت و سـود را زیان
" کـه تـأثـیـرگـذارش هـمه در مـواد "

نـه افــیـون ؛؛ تـهِ کـارِ مـعـتـاد نـبـود
بـریـن ایـده دارم دو تـا پـیشنـهـاد ..

نخست ؛ وا مده بند و افسار خویش
" بـه اطـرافـیـانـت نـکـن ، اعتـمـاد "

سپس ؛سخت‌بجنگ‌ تاشکستش‌دهی
"‌ چه‌ در خانه یا کَمـپِ ترکْ اعتیاد "


#شرح‌اعتیاد
#یزدان‌_ماماهانی
#سـرایش۲۲_۱_۱۴۰۱
_🎼🎸گیـــتار بـی‌تــــار🎸🎼_
دیدگاه ها (۰)

مـهـرانـه ( غزل عاشقانه )

دمـت گـرم ( دوبـیتـی )

سوزش ( دلـواژه )

روزه صوری و روزی محتاج ( دلـواژه )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط